نعوذ بالله نامه خدا به ایرانیان عزیز!

 
God's open letter to Iranians


Honestly, I'm sick and tired of listening to you people whine. You fail to recognize how busy I am. I put in 24-hour days, every fricken day. I have to oversee the operation of all existence. I have to manage the relationship between time and space. I am busy
maintaining solar systems, black holes, comets, asteroids, planets, the milky-way, blah blah blah... It's not bad enough that I have to prevent your shitty little planet from smashing into Neptune or getting sucked into the sun, I have to constantly listen to you people bitch.

      What do you want from me? What else could I
      possibly give you Iranians? I picked the best prim e real estate on Earth and handed it to you. I gave you beautiful vacation spots in the north of the country, magnificent mountains in the west, an exquisite desert in the east and a perfect passage to oceans in the south. I gave you ravishing lands, clean air, lushes trees, fruitful soil, and roaring rivers. I gave you riches that were the envy of humanity. I gave you resources others would kill for. What did you do with it? Nothing. You sat on your lazy asses and let it all go down the drain. I put an ocean of oil underneath you to power the world. But you people were so inarticulate, you didn't even appreciate it. Others came and plundered it. I made you smart, creative, and innovative. Did you ever use your brains? Hell no! You just let it all go to waste. And those among you who did use your brains were immediately shunned or eliminated by your own compatriots. You bought, used, wasted, consumed, purchased, drained, exhausted natural resources and contributed nothing in return . While I watched other nations create, invent, change, produce, discover, contrive, you people went through life clueless. Oh, and another thing: I'm tired of listening to you people blame all your deficiencies on other nations. They took your oil? Tough shit-- you didn't deserve it. They took your lands? Big deal-- what good did you do with it anyway? They stole your resources? Oooh, It breaks my heart. I have had my eyes on you in last 3000 years and I have not seen people as lazy, cunning, lying, cheating, and ass kissing as you. You're the most unkind to your own kind. You always chose the easy way out. Minimum pain, maximum gain. What did you do with those brilliant poets, artists, scientists, thinkers, and savants who appeared among you? You managed to push them under the water to avoid feeling inadequate. Well, this might come as a shock to you, but it doesn't work like that. You see, I created humans to be productive not to sit around and watch life go by. Others achieved, you didn't. End of story. So from the Office of the Chairman of the Board of Existence to the citizens of Iran, read my lips: Please quit whining. I have a universe to run and there is nothing else I can do for you.

      Ciao baby!

      Your creator,

      G. Al Mighty
      God@Heaven.org
       

      ازایمیل های فورواردی بعضی وقتا چیزای خوبی در میاد. این نکته به علاوه اینکه نویسنده آماتور مخش هنوز به وضعیت عادی برنگشته رو اگه با هم جمع کنی نتیجه اش این میشه که این نامه میاد تو صفحه وبلاگ. البته اینم بگم که اگه به نظر من چیزی توش نبود حتی اگه صد سال هم چیزی واسه نوشتن نداشتم نمیذاشتمش اینجا ها! ببخشید متن امگلیسی نامرتبه. اینم تقصیر بلاگ اسکایه. 
                       باشد که ما کمی بیشتر قدر خودمان و آنچه داریم را بدانیم.
نظرات 17 + ارسال نظر
(ن) شنبه 19 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 08:11 ب.ظ

سلام
فکر کنم اشتباه گرفتید!
با اون همه رزومه که من دادم و با این استعداد خدادادی شما چطور چنین اتفاقی افتاده؟!............ احتمالا بر میگرده به همین حوادث اخیر مملکتمون!

نون جون ما بی خیال شناختن شما شدیم. همینجوری دمت گرم و قدمت رو چشم. اینجوریم اگه دوست نداری هر جوری دوست داری!‌

مهدی شنبه 19 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 09:10 ب.ظ http://u2.persianblog.com

آقا، این جمله‌ی آخر-ات منو دیوانه کرده. ( باشد که ما کمی بیشتر... ) خیلی مخلصیم. امیدوارم که هر چه زودتر مخ‌ات به وضعیت عادی برگرده. ( نگران بشون )

:)) نوکرتم!‌ شمام اون موهای مواجت مارو دیوانه کرده مدتهاست!‌ نگران اتفاقا نشو!‌

ح.م.آریا یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 01:12 ق.ظ

متن امگلیسی نا مرتبه آقا بابک؟ این که گفتی...؟!! / امیدوارم مخت به حال قبلی اش برگرده.../ ببینم نمی شد به خدا بگی فارسی نامه بده؟

بابا هوش و حواس نمیمونه واسه آدم از دست این خدای شاکی!‌

باران یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 01:17 ق.ظ http://razuramz.persianblog.com

باشد که ما کمی بیشتر قدر خودمان و آنچه داریم را بدانیم... جالبه بابک خان... یک دغدغه٬ یک فکر!
من اسکندر را ندیدم. او را اصلا نمی شناسم. شاید اسکندر خیلی به من شباهت داشته باشد. من این را احساس می کنم... من این را واقعا احساس می کنم... . تو باید امشب این را می نوشتی... تا من امشب از...

زنده باد یونگ!

شاهزاده ی سرطانی یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 08:04 ق.ظ http://mahoordad.persianblog.com

منم امیدوارم مخت زودتر به وضعیت عادی برگرده نویسنده ی آماتور. دیدم همه برات دعا میکنن گفتم شاید تهش نذری چیزی هم بدن!

زحمت نذری گروه گردن سپینوده که آش رشته بدون رشته درست کنه!‌ مرسی.

۱۰۰۱روزنه یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 01:08 ب.ظ

هاااااااا!حالا اینا که نوشتی یعنی چه!!!

اگه میخواستم تو هم بفهمی که فارسی می نوشتم!

باران یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 02:42 ب.ظ

با این حال دوستان برای منم دعا کنند.

با اینحال باشه. تو هم واسه من دعا کن‌!

بانوی خرداد یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 04:13 ب.ظ http://banookhordad.persianblog.com

از ماست که بر ماست. حالا چرا انگلیسی.زبون خداست؟

زبون خدا فکر کنم عربیه!:)
واسه اینکه حال نداشتم ترجمه کنم.

masoomeh zamani یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 04:51 ب.ظ http://ikarr.blogfa.com

من سواد درست حسابی ندارم. چی برسه به این که زبون کفار هم باشه.

عجله نکن بابا جان!‌ سوادم یاد میگیری، شوورم میکنی!

هما یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 07:44 ب.ظ http://homatavakoli.blogspot.com

از اینکه ایرانی هستم واقعاً متأسفم . ای کاش می شد ملیت رو انتخاب کرد .

تو مثل اینکه کلا الهام بخشی!! جوابت شد پست بعدی.

۰۰۷ یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 09:23 ب.ظ

والا چه عرض کنم ....در مورد خودم که ترجیح میدم این مخ نصفه نیمه همین شکلی هست که بمونه و تغییری درش حاصل نشه اعم از تغییراتی در راستای بهینه سازی اون یا نه بالعکس.....اما در مورد قدرشناسی کاملا حق با شماست ...و اینکه امیدوارم هر چه زودتر بشی همون بابکی که دلت میخواد باشی ( حالت خوب خوب بشه و اینا)

در مورد تغییر کاملا حق باشماست. منم منظورم این بود که مخه برگرده به همون حالتی که بود و این تغییر موقتی که درش! نمیدونم چیچی شده در بیاد از درش! و البته راستش همینجوریشم بابکه رو دوست دارم. بیچاره هنوز داره دست و پا میزنه بلکم بتونه خودشو نگه داره. این که نمیخواد آدم شه خیلی دوست داشتنیه،‌ نه؟! ... بدبخت سرسخت که میگن همینه!
-----------------------
در راستای بازی: خانم شما چقدر با من تله پاتی دارین راستی! من قبلا جایی شما رو ندیدم؟ -‌نه! -خب عیب نداره میتونیم بعدا ببینیم!‌ :))

سپینود دوشنبه 21 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 09:21 ق.ظ http://3pnood.com

بابک‌اُف خودتو بِتِک* سریع جوین کن به کلاب. اول یه سرپناه بعدش چندتا کتاب و کاغذ و پاکت سیگارت. بشو همون پاول کنستانتینوویچ. ضمن این‌که تو کارای خدا هم سرک نکش. اونم این چند وقت پاک مخ‌اش...زیده. با بنده‌هایی امثال ما...
---
*بِتِک: بتکان، تکان بده، صیغه‌ی امر از مصدر تکاندن، شاید به عبارتی جنباندن بر وزن بجنب!

پلیز تل می هاو کن آی جوین تو د کلاب؟
آخ نگو که دیوونه اشم!!! یه روز صبح خوابم بیاد و دیر پاشم. یه موزیک مشتی بذارم. بعدش یه سیگار بکشم تنهای تنها لب پنجره در حالیکه سوزم سرمام بیاد تو خونه. بعد تصمیم بگیرم نرم سر کار. موبایلو خاموش کنم. بعد یه کتاب بگیرم دستم و چند صفحه بخونم. یهو یه چیزی به ذهنم برسه و بشینم بنویسمش. طوری که وقتی تموم شد هوا گرگ و میش شده باشه. این وسطم چایی، سیگار، سیگار چایی بزنم تو رگ. بعد بزنم بیرون و برم یه جا واسه چند نفر که هیجان شنیدن داستانمو دارن داغ داغ بخونمش. ... بعدش ... بعدشم نمیدونم یه گهی تو همین مایه ها بخورم.

چرا تو کار خدا سرک نکشم؟ ما از دار دنیا یه نفر واسه امونم مونده که باهاش نداریم(‌ندار هستیم) اونم خداست. (وای چه غمگین!)

باروت دوشنبه 21 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 10:05 ق.ظ

اقا همه اینا متاسفانه درسته .....تازه اینا همش نبود که این خدا نوشته....بیشتره....کار داشته نرسیده بنویسه...آقا یه رووزی یه بلژیکی خیلی حقه باز و business man درست حسابی (که اگه فرصت شد میدم داستانشو بابکه بنویسه)خورده بود به پست من.صحبت سر همین چیزا بود .میخواست بهم بگه که بابا شماها تقصیر خودتونه که اینجوری شده.نخواست مستقیما بهم برینه!(شرمنده از کلمه زشتی که گفتم ولی تنها کلمه ای که مطلب رو کامل ادا میکرد این بود) - که در نهایت رید !- یه داستان در مورد مکزیکی ها گفت که خیلی حالم گرفته شد . یه چیزی تو مایه هایه همینیه که این نویسنده هه نوشته بخونین بد نیست .گفتش :
One day god was putting the earth's valuable things in the countries, so he told the angles:PUT DIAMOND IN SOUTH AFRICA,and they did,LET THE TREES & JUNGLES BE IN AFRICA & BRAZIL,PUT THE BEAUTY IN EROPE , and they obeyed,PUT THE OIL IN MIDDLE EAST,LOCATE THE GOLD IN AMERICAS,and so and so and so ,till he got to MEXICO, & told the angles PUT OIL&BEAUTY&GOLD & DIAMOND &WATER&...WHOLE IN MEXICO !....the angles protested&saied :it's not fair you located everything valuable in Mexico & the god replied DONT WORRY I'M GOING TO PUT MEXICANS ABOVE ALL THIS !

خاطره جالبی بود و بسیار عمیق. اینقدر عمیق که منم نفهمیدم! :))
واقعا به نظر شما چرا ما از یه مقطعی به بعد جا موندیم از دنیا؟ اصلا به نظر شما جاموندیم یا اینکه اونا دارن به بیراهه میرن و آقا میاد و همه اشونو قلع و قمع میکنه؟!‌

امین دوشنبه 21 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 02:55 ب.ظ

به قول ترکها ؛بودور که وار؛ولی گذشته از شوخی ما ملت جالبی هستیم.
حداقل دونستن اینکه چقدر بدبختیم خودش نعمتیه.
بابک جان منم دلم می خواد مثل آرش یه داستان تعریف کنم:می دونی که مردم آمریکا همواره معروف بودن به اینکه خیلی آدمای سطحی ای هستن و شعور فردیشون در مورد مسائل نسبت به خیلی از آدمای کشورهای معمولی پائین تره.اما برعکس همواره شعور جمعی بالایی داشتن و اغلب تصمیمات جمعی ای که در این کشور گرفته میشه کاملا منطبق بر منافع ملی آنهاو پیشبرنده است.حالا یه بابایی توی یکی از این کانالای ماهواره ای تعریف می کرد که این سوال رو از یکی از نمایندگان کنگره آمریکا کرده که آره من هرچی فکر میکنم چطور میشه مردم عادی آمریکا در اون سطح باشن و
تصمیمات جمعی شون اینقدر خوب و موثر به هیچ نتیجه ای نمی رسم , به نظر شما علت چیه؟طرف آمریکایی هم جواب میده که زیاد به این موضوع فکر نکن برای سلامتی شما مضر است!!!
اما جدای از این داستان نسیتا طولانی و احتمالا خسته کننده باید بگم که همونطوری که میدونی هر کشوری یه طبقه نخبه داره و مابقی عامی.
در آمریکا طبقه نخبه و تصمیم ساز فیلسوف های بی دینی هستند که می توانند بهترین تصمیم ها رو برای کشورشون بگیرند-برای مثال به رهبران فکری نئو محافظه کارای آمریکا اشاره میشه کرد- و مردم عادی عموما به مذهب تشویق میشوندودر کشور ما تصمیم سازها مذهبی هایی هستند که حتی از فلسفه اسلامی -هرچند این ترکیب ناهمگون است-نیز گریزانند و بسیاری از طبقه متوسط و عادی دارن به سمت حروج از دین و گرایش به فلسفه سوق پیدا میکنن
ببخشید که خیلی طولانی شد قربان
پیروز باشی

در مورد اینکه تو مملکت ما نخبه هاتصمیم گیر نیستن باهات کاملا موافقم. اینم نمیدونم تقصیر صاحبان قدرته که نخبه ها رو دفع میکنن یا تقصیر نخبه هاست که همیشه از دنده چپ پا شدن یا تقصیر مردمه که فرق بین گوش کوبیده و ..ن رو نمی فهمن. مردم یعنی خودما!‌به کسی بر نخوره!
اما تقابل دین و فلسفه که از فحوای کلامت(‌بحث جدی شد!!) بر میاد جای بحث داره. اینم جای بحث داره که آیا واقعا فلسفه آمریکا رو هدایت میکنن یا کس دیگه.
خاطره ات هم جالب بود. این از اون سوالاییه که اگه یکی جدی بهش بپردازه واقعا ممکنه سلامتیشو از دست بده یا سر اسبشو به عنوان هدیه کریسمس بفرستن در خونه اش!
یه اظهار نظرم بکنم: به نظر من نه تنها تو آمریکا بلکه تو اکثر جاهای دنیا مردم عادی شعور سیاسی شون پایینه. اصلا دلیلی هم نداره همه، همه چیو بدونن. فرق ما به قول خودت اینه که تو کشور ما اوناییم که باید بدونن یا نمیدونن یا اگرم میدونن به روی خودشون نمیارن و در کمال خونسردی هنوز تو تتریپای مشت محکمو و رژیم اشغالگر و اینحرفان.

سارا سه‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 12:31 ب.ظ http://www.sarasoodeh.persianblog.com

بابک عزیز، می دونی دیروز دنبال یک مطلب نظیر مطلب امروز تو می گشتم که برات بفرستم. خیلی جالب و طنزآلود بود. حیف پیداش نکردم و پیغام این پست افتاد به امروز. از اینکه آپ کردی خوشحال شدم. داستانمو برات می فرستم اگه زحمت نیست نظرتو برام ایمیل کن.

ممزی سه‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 10:36 ب.ظ

من به یه نتیجه ای تو زندگیم رسیدم اونم اینه که مهمترین اصل برای موفقیت, پشتکاره. نه هوش, نه استعداد, نه امکانات, نه پول, ... همه ی اینا نه اینکه بخوام شعار بدم و بگم مهم نیستن ولی خیلی کمتر از پشتکار مهمن. چه تو زندگی فردی و چه تو سطح اجتماع و کشور که همون افراد تشکیل شده.

بهار چهارشنبه 23 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 10:40 ق.ظ

آقا من شرمنده شدم باعث شد برم کمی زبان یاد بگیرم
ای منجی عالم علم و دانش و زبان و کله پاچه و بنا گوش
ای ول هوس کردم این هفته کوه کله پاچه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد