المپیک

به نظز من قضیه اینطوریه:
هر ورزشکاری که تو المپیک مدال می گیره باعث این میشه که مردم اون کشور احساس غرور کنن. یعنی به عبارت فنی تر موفقیت های بین المللی باعث بالا رفتن غرور ملی میشه.
حالا من اگه بخوام بزنم تو سر یه ملتی ترجیح میدم اون ملت اصلا یه اپسیلون هم غرور ملی نداشته باشه. چون اگه داشته باشه ممکنه بهش بر بخوره و ورداره از یه جاییم،‌ مثلا ریشم دارم بزنه!
حالا شاید بگین خوب همه حکومتها عین همن. چرا بعضیاشون اینقدر تلاش میکنن که تو دنیا تو فلان چیز اسم و رسم دار بشن یا مثلا تو المپیک مدال بیارن.
من کاملا موافقم که از نظر درجه مادر قحبه گی هیچ فرقی بین جورج بوش، صدام، کیم ایل سونگ، کوایزومی، برلوسکونی، هایله سیلاسی، هوگو چاوز،‌ پوتین، ماهاتیر محمد و بقیه نیست. اما یه مسئله ای هست. اونم اینه که همه اینا به ملتشون احتیاج دارن. به دو دلیل. دلیل مهمتر اینه که مردم باید باشن و زنده و سرحال هم باشن که کار کنن که پول در بیاد و جامعه زنده بمونه. بعد هم حداقل قبول دارن که رییس جمهور یا رهبر کشور خودشون هستن نه نماینده و حافظ منافع مستضعفین دنیا یا از اون بدتر جهان مسیحیت یا جهان بوداییت! ولی مشکل ما اینه که اینجا پول از زیر خاک در میاد. تازه هر چی نون خور کم تر باشه بهتر. انتخابات و این حرفا رم که ولللش.
لذا اگه من حاکم باشم و یکی ازم بپرسه حالا تو این شرایط حکم چیه؟ و چرا مملکتتون زرت وزرت داره تو المپیک ترکمون میزنه و من بخوام راستشو بگم اینو میگم:
"اولا که حکم پیکه! ثانیا مگه کسخولم یه کاری بکنم اینا دوباره یاد عظمت تاریخیشون بیافتن.بذار فکر کنن ایرانی جماعت بدبخته ، از اولش هم بدبخت و بی عرضه بوده. اینجوری تو سری خورشون ملس تره. تازه هر چیزی که باعث بشه مردم به جای اینکه به هم بپرن با هم رفیق بشن ممکنه یادشون بندازه که کی داره در هر روز سه و نیم میلیون بشکه جیبشونو میزنه."

چیزی ام که من تا حالا دیدم اینه که هیچ کدوم از ورزشکارای ایرانی اصلا حس برنده شدن نداشتن. شاهین نصیری نیا به نظر من سر یه ضرب اگه یه خورده انگیزه قهرمانی داشت حتما ۱۷۷.۵ کیلو رو میزد. تو دو ضرب هم فقط چون یهو دید اگه یه خورده بجنبه الکی الکی ممکنه مدال بگیره انگیزه پیدا کرد و دیدیم که تونست ۲۲۰ رو راحت بزنه. بقیه ام همینطور. همه خیلی ضعیفتر از رکوردهای تمرینی شون زدن. مگه ورزشکار کیه. یه آدم مثل من و تو. کافیه یه خورده برینی به حالش. قهرمان دنیام که باشه نمیتونه کاری بکنه.جریان آرش میر اسماعیلی هم که نگم بهتره. ولی فقط اینو بگم شاید یه خورده سبک شم.چه روزیه اونروز که ایران و اسرائیل با هم یه کاری کنن که فهد و شیخ زاید و بقیه رو نقشه تو اتاق خوابشون که با سنجاق طلایی سوسمار نشان به دیوار زدن هم جرات نکنن غیر از خلیج فارس چیزی رو این تیکه آبی خوشگل این پایین بنویسن.
برای همین ترو خدا دیگه تو روزنامه ها ننویسین مدیران ورزش نظام ناکارامدن( نا کار آمد هستن). بگین .... . نمیگم چی بگین واسه اینکه الان عصبانی ام. بعدا ممنکه از ترسم بیام این پست رو پاک کنم.

در همین راستا تصمیم گرفتم امشب به جای مسابقه رضا زاده فینال حرکات همانگ بانوان در آب !!!! رو ببینم و با تمام وجود طرفدار تیم دو نفره فرانسه باشم. به جای مسابقه علیرضا دبیر هم والیبال ساحلی بانوان !! نگاه میکنم و از ته دل می گم ماشالله اسپک. حالا از ته ته دلم نبود عیب نداره از یه جایی اون نزدیکا که هست!
 
نظرات 8 + ارسال نظر
کوزه چهارشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 06:54 ب.ظ http://koozeh.org

in matlabet bahal bood. manam bahat hers khordam.

بانو چهارشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 07:31 ب.ظ

تمام اینایی که گفتی به خصوص مادر ....گیشون کاملا صحت داره!

آیدا پنج‌شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 01:53 ق.ظ

اولا فرق همه اینهایی که اسمشون رو بردی با همه اونهایی که اسمشون رو نبردی در اینه که برای یک عده مهمه که رییس یک خوک دونی باشن یا نه مثلا رییس یک فرهنگسرا پس در ضمنِ همه اون دلایلی که شمردی نیازی نمیبینن که تغییراتی ایجاد کنن البته بخصوص اگر از نظر اعتقادی بر این عقیده باشن که کلا باید دنیا تبدیل به یک طویله بشه تا منجی از راه برسه دیگه چه دزد چه غیر دزدشون نهایت تلاش رو میکنه /در ضمن از بیرون گود هم نمیشه نگاه کرد و گفت لنگش کن (این در مورد وزنه برداری :)‌ )

محسن پنج‌شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 12:56 ب.ظ http://1golesorkh.persianblog.com

یکی گفت مبادا که ایران ویران شود ...ولی به نظر من کاش ویران می‌شد اما این طوری به گه نمی‌کشیدنش .

پونه پنج‌شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 09:00 ب.ظ http://saaghi1.persianblog.com

ولی خودمونیم خیالت راهت بود که طلا تو مشت رضا زاده است دیگه با خیال راحت نشستی مسابقات دیگه را دیدی!

آرش جمعه 6 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 02:50 ق.ظ http://satia2000.persianblog.com

سلام...خوبی عزیز؟ راستش خیلی وقت بود فرصت نکرده بودم به شما سری بزنم...بالاخره هر چی باشه همشهری هستیم...راستی شما کجای تهران هستین؟آدرستو بهم میدی؟چون زیاد میام تهران...خوش باشی

سپینود جمعه 6 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 01:20 ب.ظ http://3pnood.com

خیلی از ما امیدهامونو و برعکس مشکلاتمونو با ورزش فرافکنی می‌کنیم. وقتی فرهنگ قومی و جمعی و روحیه ی جمعی خراب می شه فاجعه‌است و چقدر سخته یک نفر٬ فقط یک نفر بار این‌همه رو به دوش بکشه. یکی می‌گفت رضازاده که وزنه شو بلند می‌کرد انگار مردم ایران برای دقایقی بدبختی هاشونو روی اون وزنه دیدن که از روی شونه هاشون برداشته شد... ولی افسوس که دوباره با شدت بیشتری پرت شد همونجا که بود و ما از خواب خرگوشی پریدیم.عزت زیاد.

ممزی سه‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 03:43 ب.ظ

مرسی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد