سه شنبه شب وقتی ساعت شماته دار روی دیوار که وجود نداشت دوازده ضربه نواخت، من بودم و هومن و مازیار و مالنا! 
آخرین چیزی که وجود داشت  صدای دینگ دینگ جام های بلورینی بود که در دوازده ضربه یا بیشتر شروع شب را اعلام میکرد.
 دینگ، سلام!... کافه.
دینگ، سلام!...  سلامتی.
- کمرت بهتره؟ 
ـ آره . ولی بیست سال دیگه همه مون کله پاییم.
- شایدم کمتر. حیف معده که قرص بریزی توش.
-بریزم؟
- پرش کن. یه سیگارم روشن کن.
دینگ،... ایرانی آباد و آزاد.
دینگ،... عشق.
- الان عشقت کیه؟
- ندارم.
- دروغ میگی مثل سگ.
-یعنی اونجوری که باید و شاید...
- اونجوری که وجود نداره. همینجوری چی؟
- یه نفر هست. ولی ...
- پس
دینگ،... یه نفر!
دینگ،... دو نفر دیگه.
- مالنا قشنگه.
- خودش یا فیلمش؟
- مگه تو فیلم هم می بینی؟
- نه. گفتم شاید تو داری فیلم میبینی.
دینگ، ... مالنا.
دینگ، ...ایرانی آزاد و آباد.
- اینو که گفتیم.
- یه بار دیگه. صد بار هم کمه. اوضاع خیلی خرابه.  
- اوضاع من یواش یواش داره خوب میشه!
- ولی بعضیا دارن مبارزه میکنن. برای حقوق زندانیان سیاسی، یرای حقوق بچه ها و زنها.
- فمینیست! برای حقوق مردها چی؟
- برای حقوق مردا ، مردا باید بجنگن. تو تازگیا مرد دیدی؟
- اگه این ماهم حقوقم کم بشه دیگه نمیرم سر کار.
دینگ، ... هر کی می جنگه.
دینگ، ... حقوقم دو برابر شه!
- مادی! پول پرست! تاپاله!
- تو این خونه توالت هست؟
- بشاش تو شومینه. خیلی گرمه.  مالنا رم در بیار. شو ترکی بذار. 
- ندارم. 
- پس یه موزیک بذار. دیگه هم حرف نزن.
دینگ،... سکوت.
دینگ،............   
  
نظرات 4 + ارسال نظر
مریم جمعه 14 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 08:30 ق.ظ

سلام بابک.من دیدم.

سارا جمعه 14 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 08:57 ب.ظ http://manosara.blogspot.com

بابک جان ؛ چشم سروناز رو دور دیدید؟ بیام واسه حقوقتون بجنگم ؟ الهی بمیرم واستون که هیچی ندارید :)

آوات شنبه 15 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 12:02 ب.ظ http://awathiva.persianblog.com/

مالنا رو دیدی بعد اینا رو نوشتی ؟

رامین شنبه 15 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 06:51 ب.ظ http://khakestaroalmas.persianblog.com

سلام بابی جونم . داستان دوشنبه ۲۶ آبان به نظرم اشکال تکنیکی داره .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد