دو تا پنجره دفتر رو چهار تاق باز کردمو هی پشت سر هم یه نفس عمیق میکشم و یه سیگار.
یا من دیوونه ام یا هوا اینجوریه.
انگار از امروز عید شروع شده. راست میگفت سروناز . هیچ کاری نکردیم هنوز. کلی کار داریم. دوشکای رو مبل رو باید ببرم دلاوران توش دوباره به قول خودش پر بچپونه. به قول من تیکه پارچه البته.
شید آباژورم باید عوض بشه.
پروژه شیشه رو میز نهار خوری ام ایشالا امسال عید باید انجام بشه.
میز تلویزیونم با این وضع مالی بی خیال. همین که هست خوبه. فوقش یه دونه از این اسپری جدیدا میگیرم پاکش میکنم.
خونه تکونی خودش یه سابجکت مفصله. نوکرتم ! این همه دیوارو مگه میشه شست؟ به مامانم زنگ میزنم میگم بگه یه روز افسر خانم برای ما وقت بذاره. البته شاید دیر شده باشه. مامانم از اواسط بهمن رزرو میکنه.
راست میگفت سرونازا! هیچ کاری نکردیم.
.
.
حالا اینا رو بی خیال. آقا عجب کاری کردیم ما! به این دقیقا میگن خودکشی وبلاگی. مثلا بلاگو سویساید یا به اختصار بلاگوساید.
یه مطلب مسخره نوشتم نود درصد دوستامو از دست دادم.( ر. ک :پست قبلی) تازه میخواستم قسمت دومشم بنویسم. دوست کافه ای هم تو قسمت دوم بود. اونو مینوشتم که کافه ام تعطیل میشد!
.
.
محرم هم باز اومد و رگ جواد ما زد بالا. پیرن مشکی و نوار نوحه. روز عاشورام داداشت یه کله*میره زیر علم ( یا الم) . باور نمیکنین بیاین با هم بریم هیئت. تو تهرانپارس خاک آبا و اجدادیمون. یادش به خیر چند سال پیشا یه ته صدایی ام داشتیم و یه وقتی یه نوحه ای ام می خوندیم. خیمه ها یک طرف ... نیزه ها یک طرف ... من گلی گم شده ... دادم اینجا زکف...
.
.
دیگه .... همین. یا حق.
کله: واحد حمل الم مطابق با حدودا ده پونزده متر.
من بیچاره که مامانم نیست همه کارهای عید را باید خودم تنهایی انجام بدم..توصیه میکنم محرم امسال را با نوار جدید عصار( مولای عشق) بگذرونید.
خوب شد یه Ping کردی ما بیاییم حالتو بگیریم نه ببخشید بپرسیم.
دوست عزیز سلام...ممنون که بهم سر زدین و خوشحالم که یه جورایی همشهری هستیم... اراک اومدی یه سری به ما بزن..من هم برای کار و... زیاد می یام تهران شاید یه دفعه اگه فرصت شد براتون کامنت گذاشتم تا.....خوش باش عزیز
قربون دستت به افسر خانوم بگو یه تک پام بیاد پایین شهر ، خونه ی مام کلی دیفال چششون به در سیفید شده ولی خودشون رو سیا موندن !(حال کن پارادوکسو!!)
هه هه ما امسال خونه تکونی نداریم
شما عادت دارین آدرس وبلاگتون رو بدین و طرف هی بیاد وبلاگتون و جدی نظر واقعی اش رو راجع به مطالبتون بگه ولی یک سر هم به وبلاگش نزنید؟؟؟!!!
بابا بازم خوش بحالت که مبل و میز تلویزیون و آباژور داری- دیگه بی خیال عوض کردنشون شو تورو خدا. راستی خیلی قشنگ نوشته بودی- درگیر گذشته و در دار آینده رو می گم. خیلی بدلم نشست. شاید برای اینکه منظورمو فهمیده بودی- شایدم برای اینکه خود جمله خیلی قشنگ و پرمفهوم بود.در پناه خدا
سلام عمو ... من خیلی دوست دارم یه روز با مامانم بیام کافه بلاگ ... می خواستم بدونم می شه؟
سلام.
توی متن بهت لینکیدم!
. آقا ماهم می تونیم یه کله بیاییم .
اقا چاکریم...فک کن...علم کجا میره!!!راستی برای خونه تکونی کمک!! ما هم گیر کردیم...
سلام.
خوبی؟
چه خبرا؟
امسال خیلی سال خوبی بود.
میدونی چرا؟
چون من کلی دوست خوب مثل تو پیدا کردم.
ولی خیلی زود گذشت و داره عید میشه و عید دیدنی و عیدی و هزار تا مفهوم تکراری دیگه .
ولی میدونی از این همه چی میمونه؟
نمی دونی؟
خوب معلومه:
کلی دوست خوب...
تازه مراسم داشت به اوج خودش می رسید که درینگ درینگ : کجایی بابا ؟ امشب همه اینجا جمعند-- یه کم مکث می کنه دور و برشو یه نگاهی می ندازه . ولی نه . می ره. آره معلومه که می ره. می پره تو ماشین یه پلور قرمز رو لباسش می پوشه. پاشو می ذاره رو گاز و ...و خب دیگه چی بگم؟ بگم کجا تحریک آمیزتره؟ نه بابک بذار از اون دو تا مرد سیاه پوشی بگم که پشت ماشینشون پر از وسایل زنجیرزنی بود . بذار از حرفهای رکیکی که از اونا شنیدم بگم. نه. ولش کن. بذار یه لیوان مشروب دیگه سر بکشم تا یادم بره چی شنیدم.
سلام .خوشحالم با شما که جزو اندک کسانی هستید که می اندیشید ومی نویسید اشنا شدم و همین باعث میشود که امیدوار باشم.
ای بابا توام الم کش بودی ما خبر نداشتیما
من از همین حالا قول کافه بلاگ رو از مامانم گرفتم بدارین عید بشه
سلام بابک خوبی؟
بابا من کجا رشتی ام!!!!
یعنی چی؟
من زیر متن نوشتم که بر گرفته از مجله ی کتاب هفته شماره ۱۲.
همه اومدن میگن تو رشتی هستی.
به خدا نیستم.
اصلآ این دفعه اومدم کافه با شناسنامه ام میآم!
شنیدم سروناز با افسر کنار نمیاد . مثل مامان من . بهتره از فکرش بیای بیرون ... اگه نه مجبوری به کل خونه رو عوض کنی ! راستی فعلآ برو هیئت عمه جانت را دریاب که از کف رفت !!!!!! فعلآ بای ...
راستش هیچ خوشم نمیاد اشعار مدرنم رو معنی کنم
این حقیقت است که عشق را نمیتوان کشت......یه تنها...تنها نمیمونه......ولی یه عاشق همیشه عاشقه...
اگه دلت گرفته..اگه تنهایی.....بیا تو.....لینک به لینک میکنی؟
سلام بلاگ جالبی دارید به من هم سر بزنید خوشحال میشم
سلام. چطوری؟ نمی خوای یه خبری از اوضا احوال خونه تکونی بدی؟ اگه هم نمی خوای حداقل یه چیز دیگه بنویس. تمام وبلاگهای دوستامو رفتم، همه در همون حالت قبلین. مگه خونه تکونی اینقدر وقت گیره؟
آی گفتی امروز اولین جمعه بعد از حادثه عاشورا بود که به خانه تکاندن اختصاص یافت آرزو می کردم کل یوم عاشورا باشه تا خیلی چیزا شگون نداشته باشه! خلاصه کمک خواستی می تونی روی ما حساب کنی داستان بلدیم آب حوض هم ایضا می کشیم . نه برم اینا رو به سروناز بگم. بقول بروبچ فعلن بای!!
گر چه اعتقاد خاصی فعلا ندارم اما عزاداری و زیر علم یا شایدم الم رفتن و ... رو جواد نمیدونم . / از جهت خونه تکونی هم خسته نباشی گر چه هنوز گویا کاری نکردی