....چایی رو سر میکشی و مینویسی:
حالت گرفته است و دنبال بهونه می گردی تا خودتو گم و گور کنی یه گوشه و بچپی تو خودت.
نمیدونی حرستو سر کی خالی کنی.
یه خورده به خودت گیر میدی که این چه وضع زندگی کردنه.چرا صبحها دیر میری سر کار. چقدر کارای عقب افتاده داری. برای چی بیخودی سر یه موضوع بچه گانه جون عزیزاتو قسم میخوری؟
بعد میندازی تقصیر روزگار که دوره و زمونه گندی شده. به هر کی برمیخوری اولش دو سال طول میکشه بهش ثابت کنی که نمیخوای دودره اش کنی، بعدش هم معلوم نیست کی زنده کی مرده.
سی دی هارو زیر و رو میکنی. خودتم نمیدونی دنبال چی میگردی. یکی رو که نمیدونی چیه میذاری. تا صداش در میاد خاموشش میکنی.
یه نگاه به مطلب چلچراغ در مورد کافه میندازی. یه لبخند میزنی و پرتش میکنی رو میز.
گیر میدی به حکومت. میگن آزمایش اتمی بوده. چه راست باشه چه دروغ فرقی نمیکنه. مگه آمریکاییا خودشون همواپیما رو نکوبیدن تو برج؟ برای یه حکومت جون پنج هزار نفر ارزشی نداره. پنجاه هزار نفر چی؟
کسی که یه نفر رو کشت صد هزار تاش هم میتونه.
دراین دوره دانشمندان بسیاری از کشور گریختند . بسیاری از آثار تاریخی بر جای مانده، ویران شد یا به تاراج رفت. دختران ایرانی زیور بستر اعراب حاشیه خلیج شدند. و....
چه فایده داره تو تاریخ اینا رو بنویسن.
میخوای به بصیر بگی برات چای بیاره. ولی خودت پا میشی میری میریزی.
کانکت میشی. ۲۲ تا کامنت. ۳ تاش جدیده. آمارشو همیشه داری.
سپینود. باهاش موافقی. ولی به خودت میگی برای تریپ کافه خوب نیست. باید با
مازیار و
هومن صحبت کنی.خیالت راحت میشه که نباید تنهایی تصمیم بگیری.
بعدم کامنت
محسن. دلت میخاد یه چیزی بنویسی.
روزنامه شرق رو یه جوری که عکس روش معلوم نباشه تا میکنی ، چایی رو سر میکشی و مینویسی:
حالت گرفته است و دنبال بهونه میگردی ....
حال هممون گرفته اس.
توقع بود کافه بلاگ در جمع و بسیج نیرو و کمک به آسیب دیده ها نقشی ایفا بکنه لااقل به اندازه تور کاشانش...
باربد شمس عزیز صبر کن.الان همه داغن بذار مثل رودبار وقتی فروکش کرد و زلزله زده ها با غمشون تنها موندن اون وقت اون مرده که وارد بشه حتی به اندازه یه تور بم که دیگه برای دیدن آثار تاریخی نیست بلکه برای اینه که مرهم روی زخم کهنه بذاره...صبر کن عزیز صبر صبر صبر
وقتی که دل تنگه فایده اش چیه ؟ لابد آزادی ... امروز این ترانه گوگوش همین جوری پرید زیر زبونم . دلم اندازه ی این ابرا گرفته .... پسر تریپ ریا شدم خفن .
حال هیچ کس خوش نیست رفیق...
همه راست گفتن . حال همه گرفته اس !!!
دیگه دارم کفری می شم . بابا کاش ما هم رفته بودیم زیر خاک این روزا رو نمی دیدیم .دیگه گند و گه قضیه رو بالا آوردن . جون بابک دارم قاتی می کنماا .
حالم گرفته است و دنبال بهونه میگردم از بابت زلزله اونقدر ناراحتم که بعضی وقتا شک میکنم به اینکه شاید مسبب این ماجرا من بودم تو یه دادگاه خصوصی اونقدر به محاکمه کردن ادامه میدم تا حکم اعدام رو بگیرم خرجش فقط یه طناب و یه صندلی /
حالا که واژه ها حقیرتر از عمق این فاجعه شده اند . بیهوده تلاش می کنیم برای سخن گفتن
سلام // نمایشگاه گروهی نقاشی آبرنگ // هنرجویان آکادمی هنر آتشزاد // نوشین اعظمی- سالومه پزشکپور- سارا پیمان فر - روشنک ستاری- مسعود سیوانی // افتتاحیه : 5شنبه 11 دی ماه 1382 از ساعت 4- 8 بعد از ظهر// ادامه نمایشگاه تا 17 دی ماه از ساعت 4 -7 بعد از ظهر // نگارخانه آتشزاد // تهران- خیابان ولیعصر – نرسیده به میدان ونک – خیابان عباسپور (توانیر )- بعد از پل همت - ساختمان 43 – تلفن 8884407
سلام وبلاگ خوبی داری به وبلاگ من سر بزن .موفق باشی .
بابک فکر میکنم لااقل الان خیلیها مثل تو هستند...خیلیها
سلام سلام . وبلاگ قشنگیه و همچنین کافه قشنگی .موفق باشی
من مدتهاست دارم این وبلاگ میخونم منتهی مثل این گیچ ها نفهیمدم که نویسنده اش کیه..تاروز قرار ۷ دی.. خوشحال شدم از دیدن شما.. راستی بازم تولدتون مبارک..!
من آدرسم عوض شده بید.
سلام
متن قشنگی بود با وجود غمناک بودنش . واقعیتی که وجود داره
اشکالی نداره رفیق. یه وقت میبینی نه یه چن وقت . بلکه یه عمر دور زدیم و برگشتیم سر خونه اولمون. اینجا داده ها با گرفته ها هیشوقت یر به یر نمیشه!