پسر چه معرکه ای بود دیشب!!
خود خدا هم کفش بریده بود.
سابقه نداشته تا حالا اینهمه وبلاگ نویس اونم خوشتیپ باهم یه جا جمع شن.
نمیدونم از کجاش براتون بگم؟
مریم سپاسی میگفت امشب برای شما مثل شب عروسی میمونه. یه جورایی راست میگفت. آخر شب که همه رفتن کم مونده بود من برقصم. میگفت گل گاوزبون هم سرو کنید.
شهاب مباشری با سایت فروغ از اولین نفرها بود.و خیلی فعال . تقریبا با همه خوش و بش می کرد و آدرس رد و بدل.( فعل به قرینه حذف شده)
مهساااااااا همیشه بهار همیشه لبخند میزد. وقتی میخواست آدرسشو بنویسه یه کم خجالت کشید . نمیدونم برای چی.
جنسیت گمشده و ایران دخت هم کم فعال نبودن. به قول خودش می گفت از فضولی مردم از بس فکر کردم کی میتونه کی باشه.
با اقلیم عشق قرار شد یه جلسه بذاریم و در مورد عشق صحبت کنیم. هر چند تو این دوره و زمونه عشق مال بچه گربه است ولی فکر کنم بچه گربه ها خیلی از این جلسه استقبال کنن.
گروه پدر خونده و پدر خوانده و برزخی و عاشقانه ها همدیگه رو پیدا کرده بودنو دل و قلوه داد و ستد می کردن.
از برو بچه های گروه کولیها فرشته و حامد اومده بودن. جای عروس و داماد خالی بود. ولی عذرشون موجه بود! حساب پدرام هم باشه برای بعد.
حسین اومده بود. قرار بود مخشو بزنم که وبلاگ نویسی رو ول نکنه. نمیدونم مخش خورد یا نه. بعدا ازش میپرسم.
رامین به عنوان برنده مسابقه اومده بود. بدقولی بچه های پرشین بلاگ باعث شد که شرمنده اش بشیم. ولی رامین جان جایزه ات سرجاشه.
آخراش که یه خورده خلوت تر شد با بعضیا یه گپ مختصری زدیم. آیدا و مونا از اون دو قلوهای به هم چسبیده با مزه ان.
نگار هم با خیلی ها آدرس رد و بد کرد.وبلاگشو ببینید . شعرهای قشنگی داره.
باید یه روز کامل وقت بذارم تا این همه وبلاگو ببینم.
هخامنش، رابینسون، لورکا،کویر، روسو ، دل نغمه ،کارنگ و کتی هم آدرسشون تو جیبمه.
خیلی های دیگه (حدودا صد نفر )هم بودن که امروز فردا تو سایت کافه بلاگ اسم و لینکشونو میذاریم.
آها! آبکش هم طی یک حرکت نمادین یک آبکش با پیک فرستاده بود. مطلب قشنگی هم راجع به این موضوع نوشته حتما یه سری بزنید. نمیدونم پرتغال سوتی کدوممون بوده!!
یه عالمه پیشنهادهای باحال شد. هر کدومش یه دنیا است. سر فرصت همه رو بررسی می میکنیم و اگه زورمون برسه اجرا.
خلاصه نمیدونی چه غوغایی بود. هر کی نیومد رفت تو پاچه اش. ولی عیب نداره کافه بلاگ تازه شروع شده.
یه چیز دیگه!
هر کی راجع به برنامه دیشب چیزی تو وبلاگش نوشته حتما بگه که تو قسمت اخبار سایت بنویسیم. عکس ها هم به زودی تو سایت قابل رویت خواهند بود.
در پایان هم به عنوان هدیه و هم برای اینکه وبلاگ داستانهای کوتاه یک نویسنده آماتور به عنوان تریبون کافه بلاگ نباشه جدید ترین داستانم رو پابلیش میکنم و تقدیم میکنم به همه برو بچ باحال کافه. ۴۵ میلی متر پایین تر میتونید بخونیدش.
این روز ها همه چیز تحت تاثیر راه اندازی کافه است. من و مازیار وهومن و سروناز و ساحل بلا نسبت شما ها مثل خر داریم سگ دو میزنیم. برای همین مطلب پطلب فعلا تعطیله.
دیشب یه سری بر و بچ اومده بودن. همه بریده بودن. راستش خودم هم بریدم. عجب کافه ای شده این کافه بلاگ.
امروز برای یک سری از دوستان شخصا کامنت گذاشتم و برای یکشنبه دعوتشون کردم. مراسم افتتاحیه. البته فکر بد نکنید. قرار نیست سخنرانی و روبان بری داشته باشیم. فقط میخایم بچه ها و البته بعضی از بزرگترا بیان و اونجا رو ببینن و یه قهوه مجانی بخورن و اگه خوششون اومد بازم بیان.
اینم بگم که اگه به علت کمبود وقت نشد بعضی هارو شخصا دعوت کنم باید ببخشن و به استناد همین مطلب میتونن تشریف بیارن و مطمئن باشن که ما خوشحال میشیم.
من که تو بچه ها از همه مثبت تر بودم و معتقد به این که با هزینه کم هم میشه یه دیزاین قشنگ در اورد فکر نمیکردم اینقدر خوشگل بشه.ایشالا میاید و می بینید.
البته ازقدیم گفتن عروس تعریفی گوزو از آب در میاد. برای همین زیاد هم توقعتونو بالا نبرید.چون:
کافه بلاگ یک کافی شاپ است مثل همه کافی شاپ های دیگر با چند تا میزو یک کانتر .همین!!